ایشان بیشترین تاکید خود را در این سخنرانی بر موضوع "استقلال" کشور معطوف کردند و - 25 - مرتبه از واژه استقلال برای تاکید بر روحیه خودباوری و تکیه بر ظرفیتهای درونی کشور و عدم وابستگی به قدرت های بیگانه استفاده کردند.
_ در ادامه بخش هایی از بیانات ایشان را در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی می خوانید؛
* يكى از چيزهايى كه در تحليل حادثهى نوزدهم بهمن و آثار اين حادثه مورد غفلت قرار گرفته است، تأثير اين حادثه است در ايجاد استقلال کشور است. در كجا؟ در ارتش؛ يعنى بخشى از نظام اجتماعىِ زمان طاغوت كه بيشترين رنج را از تسلّط و دخالت بيگانگان متحمّل شده بود؛ حادثهى نوزدهم بهمن در يك چنين دستگاهى و در يك چنين سازمانى، احساس استقلال را بيدار كرد. اين احساس را در كلّ ارتش - اوّل در نيروى هوايى و بعد در بقيّهى بخشها زنده كرد كه ميتوان خود را از زير چتر نفوذ بيگانگان مداخلهگر و دستانداز خارج كرد.
* اين روحيّهى استقلال و خودباورى براى ارتش مهم بود، براى نيروهاى مسلّح [هم] مهم بود، تا امروز هم مهم است، براى آينده هم مهم است - اين را بهعنوان جملهى معترضه عرض ميكنم، بحث من چيز ديگرى است: براى اينكه بتوانيد كارآمدى خودتان را در مقابلهى با تهديدها در جايگاهتان كه جايگاه حفظ امنيّت هوايى كشور است نشان بدهيد، بايد احساس استغنا از ديگران و استقلال و رجوع به خود و تكيهى بر ظرفيّتهاى خود داشته باشيد؛ آنوقت استعدادها ميجوشد؛ كمااينكه تاحالا اينجور بوده است و بعد از اين هم همينجور خواهد بود - مسئلهى استقلال، مسئلهى مهمّى است براى كلّ كشور و كلّ انقلاب.
* استقلال يكى از پايههاى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى بود. شعار «استقلال» در كنار شعار «آزادى» مهمترين شعارهاى انقلاب بود و هست و خواهد بود.
* مسئلهى استقلال را اينجا ميشود
فهميد؛ استقلال يعنى
يك كشورى مداخلهگر را بشناسد، با آن مقابله كند و در مقابل آن بايستد. استقلال به معناى بداخلاقى
كردن با همهى دنيا نيست؛ استقلال به معناى مقابلهى با آن قدرتى است كه ميخواهد مداخله كند،
ميخواهد دستور بدهد، ميخواهد حيثيّت و شرف يك ملّت را براى منافع خود خرج كند؛ اين
معناى استقلال است.
دشمن استقلالِ يك
ملّت كيست؟ قدرت هاى خارجى، قدرتهاى مداخلهگر؛ آنها هستند كه از حسّ استقلال در يك كشور واهمه
دارند، مي هراسند و سعى ميكنند اين حس را در ملّت، در رهروان و در رهبران و در پيشروان
ملّت، تضعيف كنند، لذا دستگاههاى تبليغاتى اينها به كار مىافتند براى اينكه ملّتها
را از استقلال روگردان
كنند؛ اينجور تبليغ ميكنند كه استقلال سياسى كشورها يا استقلال فرهنگى و اقتصادى كشورها با پيشرفت كشورها منافات دارد.
* آن كسانى كه با تبليغات جهانى آشنايى دارند، ميشنوند؛ در دنيا
بهعنوان اتاقهاى فكر، بهعنوان حرفهاى فيلسوفانه، اين مطالب را پخش ميكنند، كسانى
هم در داخل كشورها - از جمله داخل كشور ما - همين حرفها را از طرف آنها منتشر ميكنند،
كه يك كشورى اگر بخواهد در مجموعهى كشورهاى پيشرفتهى دنيا قرار بگيرد، چارهاى ندارد
جز اينكه از ميل استقلالخواهى فرو بكاهد، ميل به استقلال را در خود كم كند؛ والّا با هم نميسازد كه يك كشورى بخواهد
مستقل باشد، بخواهد صرفاً بر روى منافع خود تكيه بكند، و در عين حال جزو منظومهى پيشرفت
جهانى هم قرار بگيرد. خب، اين حرف حرف كاملاً غلط و ساختهوپرداختهى كسانى است كه
با استقلال كشورها
مخالفند.
* اميد و هدف قدرتمندان مداخلهگر اين است كه در داخل كشورها، بتوانند با دخالت در امور كشورها منافع خودشان را تأمين كنند؛ اگر منافع آن ملّتها از بين رفت و پايمال هم شد، اهمّيّتى برايشان ندارد؛ اصرارشان بر اين است [ كه] دخالت كنند؛ كما اينكه در رژيم طاغوت [ هم] همين بود: با چه كسى رابطه داشته باشيد، با چه كسى رابطه نداشته باشيد، نفت را به چه كسى بفروشيد، چقدر بفروشيد، چه جورى مصرف كنيد، چه كسى در فلان مسئوليّت حسّاس سرِ كار بيايد، چه كسى نيايد؛ در اين چيزها دخالتهاى صريح ميكردند؛ اين كشور ميشود يك دستگاهى، يك وسيلهاى براى منافع آنها و منافع ملّى بكلّى فراموش ميشود؛ هدف مديران و ادارهكنندگان كشور ديگر منافع ملّى نيست، تأمين منافع مداخلهگران است. استقلال، اين رَوَند غلط و خائنانه را قطع ميكند؛ جلوى اين را ميگيرد. معناى استقلال براى يك كشور اين است.
* استقلال به معناى قهر كردن با كشورها نيست، به معناى ايجاد كردن سدّى در مقابل نفوذ كشورها است كه نتوانند منافع آن كشور را، منافع [ آن ]ملّت را تحتالشّعاع منافع خودشان قرار بدهند؛ اين معنى استقلال است و اين مهمترين هدف براى يك كشور است.